رصدنامه

عالم محضر خداست...

رصدنامه

عالم محضر خداست...

رصدنامه

سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

چه اسفندها ... آه !
چه اسفندها دود کردیم !
برای تو ای روز اردی بهشتی
که گفتند این روزها می رسی
از همین راه !


قیصر امین پور، از آینه های ناگهان؛ دفتر اول

-----------------------------------------------

پ.ن:

حضرت آیت الله بهجت:

در رسیدن به مقصود، باید صبر کرد! در صبر، حالت خوف و رجا نهفته است، و دلیل آن این است که کارها از جای دیگر ناشی می شود و انسان خود، کاره ای نیست. و قوام صبر به این است که انسان، حصول کاری را بخواهد، اما در وقت دیگری حاصل شود.

نکته های ناب-ص٩٠

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۳۳
سیدعلی
دائم سعی میکنم حساب و کتاب نکنم. ولی نمی شود. دوباره دو دو تا چهارتاهای معمول و دوباره نهیبی از درون که فکرش رو نکن...توکل کن.
این درگیری ذهنی است که روزانه باید با آن دست و پنجه نرم کنیم. در مورد همه چیز از درس و زندگی و ازدواج و بچه و ...
اینکه می گویند "من حیث لا یحتسب" می دهیم... شاید اگر ساعت های متمادی هم به این عبارت فکر کنم باز هم نتوانم بفهمم دقیقا یعنی چه. نمی توانم در حساب و کتاب ذهنی ام بگنجانم. فقط این را می دانم که باید به تکلیف عمل کرد. همین . بقیه اش دست کس دیگری است...
الحمدلله رب العالمین.
شهیدمحمد ابراهیم همت فرمانده لشگر 27 حضرت رسول در باره عملیات بیت المقدس در خاطره ای نقل  می کند :  در آن وضعیت بحرانی ، بعد از آنهمه  درگیریها مغزها خسته شده بود  یعنی برای مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس هیچ کدام از فرماندهان نمی دانستند چه تصمیمی  بگیرند با آن شرائطی که به وجود آمده بود تردید داشتند که وارد خرمشهر بشوند یا نشوند؟ از آن طرف چون تلفات داده بودیم نیروهایمان بشدت افت کرده بود و همین امر باعث شده بود که همه دو دل شویم که آیا به داخل خونین شهر برویم یا نرویم؟دیگر هیچکس قدرت تصمیم گیری نداشت و قرار  شد تا  آقایان محسن رضایی و صیاد شیرازی به محضر امام خمینی مشرف  شوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و مسائل را برای ایشان توضیح دادند و به ایشان عرض کردندکه ورود ما به خرمشهر دارای چنین سختی های است ما هرچه پیش بینی می کنیم  می بینیم نیروی ما برای اجرا ی مرحله نهائی عملیات کافی نیست . استحکامات دشمن فوق العاده زیاد است  و ما نمی توانیم به او حمله کنیم ، ولی باز در عین حال  قادر به تصمیم گیری  نهائی هم نیستیم . شما نظر بدهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟ تمام این صحبت ها که از سوی آنان مطرح شد امام در قبال تمام این حرفها با اطمینان خاطر یک جمله فرمودند: "تا توکل تان چقدر باشد"!  پس از آن بود که  فرماندهان با برگزاری یک جلسه اضطراری و مهم  مقدمات حمله به خرمشهر را فراهم نموده و پس از چند روز درگیری سنگین شهر خرمشهر آزاد گردید."
همپای  صاعقه، حسین بهزاد، گل علی بابائی، ص 678چاب نهم 1387
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۳
سیدعلی

 دو ماه عزیز محرم و صفر، که اسلام را و ما را زنده نگه داشته اند گذشت؛ خوب است نفحات آن را حفظ کنیم و با غبار اعمال و رفتاری که صاحبان این دو ماه راضی به انجام آن نیستند جلای دل های شکسته را از بین نبریم...

حضرت آیت الله خوشوقت رحمه الله علیه بعد از ماه مبارک رمضان می فرمودند "حال که جیب هایتان پر شده است شیطان هم طمع بیشتری به جیب های پرتان خواهد کرد. حواستان باشد با انجام گناه اجر کارهایتان زائل نشود." شاید بتوان از این کلام استظهار نمود که این همه زحماتی که در این دو ماه برای عزای خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام کشیده شده است را با همان دستور همیشگی حفظ کنیم .... 

وای از قائلی که خود عامل به قول خود نباشد.

اما به نظرم...

برگزاری جلسات ماهانه و یا هفتگی روضه کمک فراوانی به حفظ این نفحه های رحمانی محرمی خواهد کرد.

این جمع های برادرانه و مؤمنانه چقدر باارزش هستند که در هیچ دکان مجازی یافت می نشود. 

تربیت توحیدی در بستر ارتباطات میان فردی با محوریت معنویت شکل خواهد گرفت.


گمشده نسل امروز ...! 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۲۳:۰۹
سیدعلی

آیا میدانید عبیدالله بن عباس (برادر تنی عبدالله بن عباس) فرمانده سپاه امام حسن مجتبی علیه السلام که با پاداش سالانه یک میلیون درهم توسط معاویه خریده شد، تمام آن یک میلیون درهم اهدایی معاویه را در راه شام بذل و بخشش کرد؟ (با اینکه ژنرال های کوفه سالانه بیش از 500 درهم درآمد نداشتند معاویه چنین پول هنگفتی را به عبیدالله ابن عباس داد ولی ظاهرا او این پول را برای خود نگرفته بود...!)

آیا میدانید عبیدالله بن عباس بسیار بسیار علاقه مند به بذل و بخشش بود و از این کار لذت وافر می برد؟

آیا می دانید معاویه جان دو پسر همین عبیدالله بن عباس را قبل از قضیه بالا گرفته بود؟

آیا شما فکر میکنید معاویه به عبیدالله بن عباس گفته "بیا به امام مجتبی علیه السلام خیانت کن و این پول را بگیر"؟

آیا فکر میکنید عبیدالله بن عباس نمی دانست حق با کیست؟

شاید او گرفتار تعلقی از جنس یک مستحب (بخشش) شده بود!!

آیا مردم کوفه و مدینه هنگامی که معاویه بالای منبر پیعمبر اکرم صلی الله علیه و آله به امام حسن علیه السلام ناسزا می گفت روایت "الحسن و الحسین علیهما السلام سیدا شباب اهل الجنه" را نمی دانستند؟(این روایت به طور تواتر از شیعه و سنی نقل شده. خوب است بدانید در کل با تخمین بالا حدود 500 روایت متواتر از شیعه وسنی نقل شده است)

آیا میدانید ضحاک بن عبدلله مشرقی که تا ظهر عاشورا در رکاب حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام جنگیده بود و پس از  آن از معرکه بیرون زده بود در زمان امام سجاد علیه السلام مجدد خدمت حضرت رسید و اعلام همراهی نمود؟ (با اینکه شیعه گری در زمان امام سجاد علیه السلام جرمش اعدام بود) با این حال هیچ گاه او به گرد پای شهدای کربلا هم نرسید.

آیا می دانید از شب عاشورا تا ظهر عاشورا حدود بیست نفر غیر شیعه به سپاه حق پیوستند و در رکاب حضرت سیدالشهدا علیه السلام شهید شدند ولی بسیاری از بنی هاشم و بچه شیعه ها(بخوانید حزب اللهی های آن زمان) از همراهی حضرت امتناع نمودند؟ با اینکه میدانستند حق با کیست.

آیا میدانید بعضی وقت ها ممکن است تعلقاتی که فکرش را هم نمی کنیم در زمان اقدام سد راهمان شوند؟ 


پ.ن:

خدا کند وقتی بانگ الرحیلمان را زدند گوشمان کر نشده باشد. شاید یک بار بیشتر ندا ندهند. شاید فرصتی هم برای تفکر و تأمل نداشتیم.

خدا کند آن موقع گرفتار نباشیم.

خدا حفظش کند آقای کاشانی سخنران امشب هیئت دانشگاه را. چقدر عالمانه و دقیق بحث عاقبت بخیری در حزب اللهی های هر زمانی را مطرح کردند.

 ...

 اللهم ارزقنی التجافی عن دار الغرور و الإنابة إلى دار الخلود و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۳ ، ۰۰:۴۸
سیدعلی
روایتی است که این روزهایم را با آن سر میکنم. صبح و شب.
هیچ قید دیگری هم در روایت به ظاهر نیامده.فکر میکنم هر کسی بهتر می داند متعلق این جار و مجرور برایش چند درصد است؟ اینکه چقدر برای خدا کار کرده است. 
فقط باید "یقین" داشت به سخن اصدق القائلین...

پ.ن:
1. در شب رحلت رحمه للعالمین صلوات الله علیه و آله و شهادت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام (به روایتی) هر چه خواستم از کرمشان بنویسم دیدم نوشتن ندارد باید چشم داشت و دید. مشکل از ماست که نمی بینیم و عمل درستی نداریم... - وسجیتکم الکرم-
2. پرسیدند راه حصول یقین؟ فرمودند: "گناه نکن، ایمانت بالا میره یقین هم میاد ان شاءالله".

«خود ما هم بایستی به خدای متعال حسن‌ظن داشته باشیم. خدای متعال اصدق القائلین است؛ او به ما میگوید: «لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ او به ما میفرماید که: «من کان للَّه کان اللَّه له» ؛او میگوید که: از دشمن نهراسید، «ان کید الشّیطان کان ضعیفا». او به ما این را تلقین میکند؛ بیان میکند. خداوند متعال صادق است. ما اگر به وظیفه‌ی خودمان در این راه عمل بکنیم، برای خدا حرکت کنیم، برای خدا مبارزه کنیم، هدف را رضای خدا قرار بدهیم، بدون شک  پیروزی نصیب خواهد شد.»                     
 بیانات رهبر انقلاب در افتتاحیه همایش غزه      ۱۳۸۸/۱۲/۰۸


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۶
سیدعلی

 فرازهایی از زیارت امین الله ..


اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ

 رَاضِیَةً بِقَضَائِکَ

 مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَ دُعَائِکَ

 مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ محبوبه فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ

 صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِکَ

 شَاکِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِکَ

 ذَاکِرَةً لِسَوَابِغِ آلائِکَ‏

مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ

 مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِیَوْمِ جَزَائِکَ

 مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیَائِکَ

 مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِکَ

 مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیَا بِحَمْدِکَ وَ ثَنَائِکَ


#تقوا #ذکر #یقین #شکر و صبر  #رضا...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۵:۰۰
سیدعلی

مطلب فوق نقد واره ای هست به مقاله جناب آقای حسین غفاری در مورد پاتوق های سایبری:

 

حسین عزیز سلام؛

این مطلب رو بادقت مطالعه کردم.

نکاتی که به ذهنم رسید به عرضتون میرسونم...

1. می توان گفت این مقاله حاوی انبوهی از سؤالات بی جواب است. شما تا جایی که توانستید تلاش داشتید تا پاسخ دهید ولی ناخواسته خود را در ورطه ای از سؤالات بی شمار انداخته اید که پاسخ به هر یک از این سؤالات خود نیاز به مطلب یا مطالبی مجزاست.

اما باید اعتراف کنم که مسئله یابی بسیار مناسب و کاربردی درحوزه شبکه های اجتماعی مجازی انجام شده است.

2. نکته دیگر، مغفول شدن بحث اصلی در اثنای مقاله است یعنی تربیت! شاید از این نکته کمی متعجب شده اید ولی متأسفانه به نظر من در اثنای مباحثتان در مورد مثلا انواع ساحت های سایبری یا ابعاد حضور دانش آموزان در یک پاتوق سایبری یا مباحث دیگر بحث تربیت مغفول واقع شده است. محوریت مطلب به ضرورت، الزامات و بایسته های پاتوق سایبری دانش آموزی قابل دسته بندی است. شاید بتوان گفت اگر بحث ضرورت یا همان سؤال اول را کمی بیشتر باز می نمودید و مفصل تر در این حوزه قلم می زدید رویکرد تربیتی مطلب پررنگ تر می نمود

3. بحث دیگر عدم پرداخت صحیح و منسجم به خانواده و نقش آن در این پاتوق سایبری است. هر چند در اثنای مقاله اشاراتی به والدین و پدر و مادران شده است ولی به نظرم بهتر بود سرفصل جدایی به نسبت میان خانواده و پاتوق سایبری پرداخته شود. (مثلا آیا ایجاد این پاتوق سایبری به نوعی دخالت ما در حریم خانواده دانش آموز نیست؟ یا ....)

4.  لزوم توجه به نقش نهادهای تربیتی موازی در این پاتوق سایبری مانند علما و روحانیون، دوستان غیرمدرسه ای، پایگاه مسجد، یا محیط های تربیتی و آموزشی دیگر در کنار این پاتوق سایبری است. چقدر می توان برای چنین نهادهایی که به مدرسه مرتبط نیستند ولی خواه ناخواه در تربیت بچه ها مؤثرند نقش مؤثر قائل شد؟  کلا نگاه منظومه ای به فرآیند تربیت در این گونه مطالب لازم است.

5. در این مطلب اشاراتی گذرا به سواد رسانه ای و اصول حاکم بر آن شده است ولی مخاطب در نهایت نمی تواند جایگاه درستی برای آن متصور شود و این بحث نیز در میان انبوه مسائل مرتبط با رسانه های اجتماعی گم شده است. بهتر بود در پاراگرافی مجزا جایگاه سواد رسانه ای و نقش و اهمیت آن برای هر یک از سه قشر دانش آموز، معلم، والدین تبیین شود.

6. در مورد سؤال دو که ساحت های شبکه های اجتماعی به خوبی بیان شده است و تقسیم بندی فوق برای خودم قابل استفاده بود به نظرم نیازی نبود که این تقسیم بندی در اینجا ذکر شود و اشاره غیرمستقیم به این ساحت ها با توجه به کلیت مقاله کافی به نظر می رسد.

7. در این مقاله من نتوانستم جواب این سؤال را پیدا کنم که کلا چه نیازی به این پاتوق سایبری برای دانش آموزانی که صبح تا عصر را با یکدیگر سر میکنند هست؟ همان پاشته آشیل عدم پاسخ دقیق به سؤال یک اینجا نیز خود را نشان می دهد.

8. به نظرم بهتر است در مقاله ای به آفت های ایجاد پاتوق های اینچنین پرداخته شود.

 

اما نظر خودم:

 گمشده نسل امروز ما فضای طبیعی است. فضای واقعی و ارتباطات میان فردی واقعی. در عالم واقع که ماشین ها و آدم ها و خیابان ها و کوچه ها و پرندگان و ... حضور دارند. در عالمی که بچه ها پدر و مادر و خواهر و برادر دارند ولی آن ها را نمی بینند. هستند ولی نیستند. در عالمی که مغازه و مسجد و نانوایی و بقالی و بازار و ... تبدیل شده اند به خرید های اینترنتی و هیئت مجازی و ...

پدر و مادر دائم در فکر این هستند که فرزند آنان چرا با آنان ارتباط صحیحی ندارد؟ چرا به حرف های آنان وقعی نمی نهد؟ و چراهایی از این دست که دانی و دانم و...

 

نکته من این است که چرا ما مربیان تربیتی به جای اینکه بچه ها را سوق دهیم به سمت فضاهای اجتماعی واقعی به سمت مسجد، هیئت، پایگاه بسیج، زمین فوتبال و... باز هم تئوری سازی بازی در پازلی که خود بچه ها برای ما چیده اند را انجام دهیم؟

چرا نباید به سمت احیاء پایگاه های سنتی مانند مسجد و جمع های قرآنی و روضه های هفتگی خانگی حرکت کنیم؟ چرا نباید ارتباطات مجازی را کم کنیم؟

می دانی !

در تمام مدتی که مقاله ات را می خواندم در این فکر بودم که اگر کسی نخواهد و یا نتواند و یا به هر علتی از نعمت این پاتوق سایبری محروم باشد تکلیفش چیست؟

یکی از مهمترین سیاست های تربیتی در قبال رفتار رسانه ای دانش آموزان کمرنگ کردن ارتباطات مجازی است ....به ای نحو کان.

 

اما به کلی باید گفت و باید اعتراف کنم با این وجود و با وضع موجود به قول خود شما چاره ای نداریم جز آنکه در این وضع موجود ما هم مدلی را ارائه دهیم و در قالب این مدل سیاست های تربیتی و آموزشی خود را جلو ببریم.

مثلا احتمالا از طریق پاتوق بچه ها را مسجدی کنیم!!! مثلا ...

 

برای این وضعیت بحرانی این مقاله مانند درّی بود در بیایان. بسیار عالی و بسیار موشکافانه مسائل مرتبط با این موضوع را احصاء و تقسیم بندی کرده بود که از این حیث قابل تحسین است.

 

در نهایت باز هم به حرف ابتدایی خود باز میگردم که اگر قرار بود ما روش اندیشیدن در مورد این موضوع خاص را به مخاطب بگوییم محوری مشخص به نام تربیت توحیدی را اصل قرار میدادیم و بر مبنای آن روش خود را منتقل می کردیم...

 

محوری که در سراسر مقاله کمرنگ است...

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۳ ، ۰۷:۰۰
سیدعلی