رصدنامه

عالم محضر خداست...

رصدنامه

عالم محضر خداست...

رصدنامه

سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

دائم سعی میکنم حساب و کتاب نکنم. ولی نمی شود. دوباره دو دو تا چهارتاهای معمول و دوباره نهیبی از درون که فکرش رو نکن...توکل کن.
این درگیری ذهنی است که روزانه باید با آن دست و پنجه نرم کنیم. در مورد همه چیز از درس و زندگی و ازدواج و بچه و ...
اینکه می گویند "من حیث لا یحتسب" می دهیم... شاید اگر ساعت های متمادی هم به این عبارت فکر کنم باز هم نتوانم بفهمم دقیقا یعنی چه. نمی توانم در حساب و کتاب ذهنی ام بگنجانم. فقط این را می دانم که باید به تکلیف عمل کرد. همین . بقیه اش دست کس دیگری است...
الحمدلله رب العالمین.
شهیدمحمد ابراهیم همت فرمانده لشگر 27 حضرت رسول در باره عملیات بیت المقدس در خاطره ای نقل  می کند :  در آن وضعیت بحرانی ، بعد از آنهمه  درگیریها مغزها خسته شده بود  یعنی برای مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس هیچ کدام از فرماندهان نمی دانستند چه تصمیمی  بگیرند با آن شرائطی که به وجود آمده بود تردید داشتند که وارد خرمشهر بشوند یا نشوند؟ از آن طرف چون تلفات داده بودیم نیروهایمان بشدت افت کرده بود و همین امر باعث شده بود که همه دو دل شویم که آیا به داخل خونین شهر برویم یا نرویم؟دیگر هیچکس قدرت تصمیم گیری نداشت و قرار  شد تا  آقایان محسن رضایی و صیاد شیرازی به محضر امام خمینی مشرف  شوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و مسائل را برای ایشان توضیح دادند و به ایشان عرض کردندکه ورود ما به خرمشهر دارای چنین سختی های است ما هرچه پیش بینی می کنیم  می بینیم نیروی ما برای اجرا ی مرحله نهائی عملیات کافی نیست . استحکامات دشمن فوق العاده زیاد است  و ما نمی توانیم به او حمله کنیم ، ولی باز در عین حال  قادر به تصمیم گیری  نهائی هم نیستیم . شما نظر بدهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟ تمام این صحبت ها که از سوی آنان مطرح شد امام در قبال تمام این حرفها با اطمینان خاطر یک جمله فرمودند: "تا توکل تان چقدر باشد"!  پس از آن بود که  فرماندهان با برگزاری یک جلسه اضطراری و مهم  مقدمات حمله به خرمشهر را فراهم نموده و پس از چند روز درگیری سنگین شهر خرمشهر آزاد گردید."
همپای  صاعقه، حسین بهزاد، گل علی بابائی، ص 678چاب نهم 1387
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۳
سیدعلی

 دو ماه عزیز محرم و صفر، که اسلام را و ما را زنده نگه داشته اند گذشت؛ خوب است نفحات آن را حفظ کنیم و با غبار اعمال و رفتاری که صاحبان این دو ماه راضی به انجام آن نیستند جلای دل های شکسته را از بین نبریم...

حضرت آیت الله خوشوقت رحمه الله علیه بعد از ماه مبارک رمضان می فرمودند "حال که جیب هایتان پر شده است شیطان هم طمع بیشتری به جیب های پرتان خواهد کرد. حواستان باشد با انجام گناه اجر کارهایتان زائل نشود." شاید بتوان از این کلام استظهار نمود که این همه زحماتی که در این دو ماه برای عزای خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام کشیده شده است را با همان دستور همیشگی حفظ کنیم .... 

وای از قائلی که خود عامل به قول خود نباشد.

اما به نظرم...

برگزاری جلسات ماهانه و یا هفتگی روضه کمک فراوانی به حفظ این نفحه های رحمانی محرمی خواهد کرد.

این جمع های برادرانه و مؤمنانه چقدر باارزش هستند که در هیچ دکان مجازی یافت می نشود. 

تربیت توحیدی در بستر ارتباطات میان فردی با محوریت معنویت شکل خواهد گرفت.


گمشده نسل امروز ...! 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۲۳:۰۹
سیدعلی

آیا میدانید عبیدالله بن عباس (برادر تنی عبدالله بن عباس) فرمانده سپاه امام حسن مجتبی علیه السلام که با پاداش سالانه یک میلیون درهم توسط معاویه خریده شد، تمام آن یک میلیون درهم اهدایی معاویه را در راه شام بذل و بخشش کرد؟ (با اینکه ژنرال های کوفه سالانه بیش از 500 درهم درآمد نداشتند معاویه چنین پول هنگفتی را به عبیدالله ابن عباس داد ولی ظاهرا او این پول را برای خود نگرفته بود...!)

آیا میدانید عبیدالله بن عباس بسیار بسیار علاقه مند به بذل و بخشش بود و از این کار لذت وافر می برد؟

آیا می دانید معاویه جان دو پسر همین عبیدالله بن عباس را قبل از قضیه بالا گرفته بود؟

آیا شما فکر میکنید معاویه به عبیدالله بن عباس گفته "بیا به امام مجتبی علیه السلام خیانت کن و این پول را بگیر"؟

آیا فکر میکنید عبیدالله بن عباس نمی دانست حق با کیست؟

شاید او گرفتار تعلقی از جنس یک مستحب (بخشش) شده بود!!

آیا مردم کوفه و مدینه هنگامی که معاویه بالای منبر پیعمبر اکرم صلی الله علیه و آله به امام حسن علیه السلام ناسزا می گفت روایت "الحسن و الحسین علیهما السلام سیدا شباب اهل الجنه" را نمی دانستند؟(این روایت به طور تواتر از شیعه و سنی نقل شده. خوب است بدانید در کل با تخمین بالا حدود 500 روایت متواتر از شیعه وسنی نقل شده است)

آیا میدانید ضحاک بن عبدلله مشرقی که تا ظهر عاشورا در رکاب حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام جنگیده بود و پس از  آن از معرکه بیرون زده بود در زمان امام سجاد علیه السلام مجدد خدمت حضرت رسید و اعلام همراهی نمود؟ (با اینکه شیعه گری در زمان امام سجاد علیه السلام جرمش اعدام بود) با این حال هیچ گاه او به گرد پای شهدای کربلا هم نرسید.

آیا می دانید از شب عاشورا تا ظهر عاشورا حدود بیست نفر غیر شیعه به سپاه حق پیوستند و در رکاب حضرت سیدالشهدا علیه السلام شهید شدند ولی بسیاری از بنی هاشم و بچه شیعه ها(بخوانید حزب اللهی های آن زمان) از همراهی حضرت امتناع نمودند؟ با اینکه میدانستند حق با کیست.

آیا میدانید بعضی وقت ها ممکن است تعلقاتی که فکرش را هم نمی کنیم در زمان اقدام سد راهمان شوند؟ 


پ.ن:

خدا کند وقتی بانگ الرحیلمان را زدند گوشمان کر نشده باشد. شاید یک بار بیشتر ندا ندهند. شاید فرصتی هم برای تفکر و تأمل نداشتیم.

خدا کند آن موقع گرفتار نباشیم.

خدا حفظش کند آقای کاشانی سخنران امشب هیئت دانشگاه را. چقدر عالمانه و دقیق بحث عاقبت بخیری در حزب اللهی های هر زمانی را مطرح کردند.

 ...

 اللهم ارزقنی التجافی عن دار الغرور و الإنابة إلى دار الخلود و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۳ ، ۰۰:۴۸
سیدعلی