رصدنامه

عالم محضر خداست...

رصدنامه

عالم محضر خداست...

رصدنامه

سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

۶ مطلب با موضوع «حال‌نامه» ثبت شده است

دائم سعی میکنم حساب و کتاب نکنم. ولی نمی شود. دوباره دو دو تا چهارتاهای معمول و دوباره نهیبی از درون که فکرش رو نکن...توکل کن.
این درگیری ذهنی است که روزانه باید با آن دست و پنجه نرم کنیم. در مورد همه چیز از درس و زندگی و ازدواج و بچه و ...
اینکه می گویند "من حیث لا یحتسب" می دهیم... شاید اگر ساعت های متمادی هم به این عبارت فکر کنم باز هم نتوانم بفهمم دقیقا یعنی چه. نمی توانم در حساب و کتاب ذهنی ام بگنجانم. فقط این را می دانم که باید به تکلیف عمل کرد. همین . بقیه اش دست کس دیگری است...
الحمدلله رب العالمین.
شهیدمحمد ابراهیم همت فرمانده لشگر 27 حضرت رسول در باره عملیات بیت المقدس در خاطره ای نقل  می کند :  در آن وضعیت بحرانی ، بعد از آنهمه  درگیریها مغزها خسته شده بود  یعنی برای مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس هیچ کدام از فرماندهان نمی دانستند چه تصمیمی  بگیرند با آن شرائطی که به وجود آمده بود تردید داشتند که وارد خرمشهر بشوند یا نشوند؟ از آن طرف چون تلفات داده بودیم نیروهایمان بشدت افت کرده بود و همین امر باعث شده بود که همه دو دل شویم که آیا به داخل خونین شهر برویم یا نرویم؟دیگر هیچکس قدرت تصمیم گیری نداشت و قرار  شد تا  آقایان محسن رضایی و صیاد شیرازی به محضر امام خمینی مشرف  شوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و مسائل را برای ایشان توضیح دادند و به ایشان عرض کردندکه ورود ما به خرمشهر دارای چنین سختی های است ما هرچه پیش بینی می کنیم  می بینیم نیروی ما برای اجرا ی مرحله نهائی عملیات کافی نیست . استحکامات دشمن فوق العاده زیاد است  و ما نمی توانیم به او حمله کنیم ، ولی باز در عین حال  قادر به تصمیم گیری  نهائی هم نیستیم . شما نظر بدهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟ تمام این صحبت ها که از سوی آنان مطرح شد امام در قبال تمام این حرفها با اطمینان خاطر یک جمله فرمودند: "تا توکل تان چقدر باشد"!  پس از آن بود که  فرماندهان با برگزاری یک جلسه اضطراری و مهم  مقدمات حمله به خرمشهر را فراهم نموده و پس از چند روز درگیری سنگین شهر خرمشهر آزاد گردید."
همپای  صاعقه، حسین بهزاد، گل علی بابائی، ص 678چاب نهم 1387
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۳
سیدعلی

 فرازهایی از زیارت امین الله ..


اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ

 رَاضِیَةً بِقَضَائِکَ

 مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَ دُعَائِکَ

 مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ محبوبه فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ

 صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِکَ

 شَاکِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِکَ

 ذَاکِرَةً لِسَوَابِغِ آلائِکَ‏

مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ

 مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِیَوْمِ جَزَائِکَ

 مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیَائِکَ

 مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِکَ

 مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیَا بِحَمْدِکَ وَ ثَنَائِکَ


#تقوا #ذکر #یقین #شکر و صبر  #رضا...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۵:۰۰
سیدعلی


پ.ن:

 این کتاب سرمنشأ بسیاری از خیرات و گشایش بسیاری از راه ها برای من بود. 
بعد از یازده سال خواندنش را از نو شروع کردم.
بعضی وقت ها لازم است خوانش مجددی از «خود» داشت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۲:۱۹
سیدعلی
نوشتن روزانه یا نوشته هایی از این دست را در فضای مجازی نمی پسندم اما به توصیه دوست عزیزی این پست را اینجا قرار دادم برای یادآوری تاریخ این اتفاق حداقل برای خودم
باشد که جوان تر ها عبرت گیرند...!
1- امروز آخرین امتحان یا آزمون دوره کارشناسی ارشد پیوسته رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات را پشت سر گذاشتم.(چهار گوش سالن امتحانات دانشگاه رو بوسیدیم و رفتیم بیرون خلاصه)
به نوعی در ابتدای دوره دانش جویی خود قرار گرفتم.
2- احتمالاً یادداشت حاشیه‌ای را که از دیدار آقا از خانواده شهید رضایی نژاد منتشر شده است را مطالعه نموده‌اید. هر چند غم یتیمی «آرمیتا» خانم بر دل‌های همه‌ی ما سنگینی می‌کند و خود روضه‌ای بس دراز را همراه دارد ،‌اما در آن یادداشت توجهم را نکته ای کلیدی جلب کرد که فکر میکنم خیلی به آن پرداخته نشد. آقا در فرازی از دیدار این گونه فرمودند که:
«البته در همه رشته‌ها می‌شود موثر بود. واقعا کی فکرش رو می‌کرد مهندس برق یا فیزیک بتواند اینقدر در سرنوشت کشور تاثیر بگذارد. هرکس باید در بخش خودش قوی باشد. فقط باید مانع جلویش نباشد و بستر برای پیشرفت آن فراهم باشد. هرکس هم نیتش را خدایی کند، سودش مضاعف می‌شود.»
فنتأمّل...
 
پ.ن. از  خوانندگان و مخاطبان محترم تقاضا دارم برایم دعا کنید که این راه را به سلامت به مقصود برسانم
۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۰ ، ۰۲:۰۱
سیدعلی

بسم الله...

شوکه شدم از شنیدن خبری که تأسّفّش برای خودم باقی مانده و شعفش برای آن‌ها.

اکنون مادر بزرگوار آن دو برادر بزرگوارِ شهید، امیر و سعید امین، که حقّ بزرگی بر گردن همه‌مان( و همه‌شان) داشتند و دارند، بر سر سفره‌ی خانم صدّیقه‌ی طاهره سلام الله علیها نشسته‌اند و به حال ما دوستان ناخلف فرزندان پاکش ... دریغ خوردم از راهی که باید رفت و  هنوز در ابتدای جادّه مشغول بستن محملیم، بماند که بعضی سرابی دیدند و جاده را نیز، گم نمودند.

پس از سال‌ها، لحظه به لحظه‌ی آن شب‌ها که مهمان نگاه پاک سعیدشان و دست رنج امیرشان بودیم بمانند برقی از مقابل چشمانم می‌گذرند و من هنوز در فکرم...؟! به قول و قرارهایی فکر میکنم که در تاریکی همان نمازخانه‌ی فکسّنی به خودم و این رفقای همیشه‌گیم می‌دادم و بر سر هیچ کدامشان هم ...نتوانستم بمانم.( حیف که می‌دانم دیگر آن شب‌ها نیز از ما روی برگرداندند)

و فریاد هل من ناصری  پس از 1400 سال هنوز در گوش‌ تاریخ می‌پیچد ...همچنان منتظر جواب است. شرمنده‌ام از روی پاک شان...

ای کاش نیت‌هایی پاک پیدا می‌شدند وبرایمان طریقت طی شده‌شان در دامان مادر مکرّمه مرحومه شان را، روایت می‌نمودند تا بلکه چراغ راهی گردند.

حیف که دل‌هایمان بیمار شده و بار دنیا مصداق «اِثّاقلتم إلی الأرض» مان کرده.

فاتحه‌ای به همراه سه صلوات مهمانشان کنیم...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۰ ، ۰۰:۲۷
سیدعلی

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اکْفِنِی مَا یَشْغَلُنِی الاِهْتِمامُ بِهِ ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی

غَداً عَنْهُ ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیما خَلَقْتَنِی لَهُ ، وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ ، وَ لَا تَفْتِنِّی

بِالنَّظَرِ ،وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ ، وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ ،

وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ ، وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ ، وَ اعْصِمْنِی

مِنَ الْفَخْرِ .

 از دعای شریف مکارم الأخلاق

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۰ ، ۱۲:۴۸
سیدعلی