رصدنامه

عالم محضر خداست...

رصدنامه

عالم محضر خداست...

رصدنامه

سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

تکنولوژی سنتی

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۰ ق.ظ

مطلب فوق نقد واره ای هست به مقاله جناب آقای حسین غفاری در مورد پاتوق های سایبری:

 

حسین عزیز سلام؛

این مطلب رو بادقت مطالعه کردم.

نکاتی که به ذهنم رسید به عرضتون میرسونم...

1. می توان گفت این مقاله حاوی انبوهی از سؤالات بی جواب است. شما تا جایی که توانستید تلاش داشتید تا پاسخ دهید ولی ناخواسته خود را در ورطه ای از سؤالات بی شمار انداخته اید که پاسخ به هر یک از این سؤالات خود نیاز به مطلب یا مطالبی مجزاست.

اما باید اعتراف کنم که مسئله یابی بسیار مناسب و کاربردی درحوزه شبکه های اجتماعی مجازی انجام شده است.

2. نکته دیگر، مغفول شدن بحث اصلی در اثنای مقاله است یعنی تربیت! شاید از این نکته کمی متعجب شده اید ولی متأسفانه به نظر من در اثنای مباحثتان در مورد مثلا انواع ساحت های سایبری یا ابعاد حضور دانش آموزان در یک پاتوق سایبری یا مباحث دیگر بحث تربیت مغفول واقع شده است. محوریت مطلب به ضرورت، الزامات و بایسته های پاتوق سایبری دانش آموزی قابل دسته بندی است. شاید بتوان گفت اگر بحث ضرورت یا همان سؤال اول را کمی بیشتر باز می نمودید و مفصل تر در این حوزه قلم می زدید رویکرد تربیتی مطلب پررنگ تر می نمود

3. بحث دیگر عدم پرداخت صحیح و منسجم به خانواده و نقش آن در این پاتوق سایبری است. هر چند در اثنای مقاله اشاراتی به والدین و پدر و مادران شده است ولی به نظرم بهتر بود سرفصل جدایی به نسبت میان خانواده و پاتوق سایبری پرداخته شود. (مثلا آیا ایجاد این پاتوق سایبری به نوعی دخالت ما در حریم خانواده دانش آموز نیست؟ یا ....)

4.  لزوم توجه به نقش نهادهای تربیتی موازی در این پاتوق سایبری مانند علما و روحانیون، دوستان غیرمدرسه ای، پایگاه مسجد، یا محیط های تربیتی و آموزشی دیگر در کنار این پاتوق سایبری است. چقدر می توان برای چنین نهادهایی که به مدرسه مرتبط نیستند ولی خواه ناخواه در تربیت بچه ها مؤثرند نقش مؤثر قائل شد؟  کلا نگاه منظومه ای به فرآیند تربیت در این گونه مطالب لازم است.

5. در این مطلب اشاراتی گذرا به سواد رسانه ای و اصول حاکم بر آن شده است ولی مخاطب در نهایت نمی تواند جایگاه درستی برای آن متصور شود و این بحث نیز در میان انبوه مسائل مرتبط با رسانه های اجتماعی گم شده است. بهتر بود در پاراگرافی مجزا جایگاه سواد رسانه ای و نقش و اهمیت آن برای هر یک از سه قشر دانش آموز، معلم، والدین تبیین شود.

6. در مورد سؤال دو که ساحت های شبکه های اجتماعی به خوبی بیان شده است و تقسیم بندی فوق برای خودم قابل استفاده بود به نظرم نیازی نبود که این تقسیم بندی در اینجا ذکر شود و اشاره غیرمستقیم به این ساحت ها با توجه به کلیت مقاله کافی به نظر می رسد.

7. در این مقاله من نتوانستم جواب این سؤال را پیدا کنم که کلا چه نیازی به این پاتوق سایبری برای دانش آموزانی که صبح تا عصر را با یکدیگر سر میکنند هست؟ همان پاشته آشیل عدم پاسخ دقیق به سؤال یک اینجا نیز خود را نشان می دهد.

8. به نظرم بهتر است در مقاله ای به آفت های ایجاد پاتوق های اینچنین پرداخته شود.

 

اما نظر خودم:

 گمشده نسل امروز ما فضای طبیعی است. فضای واقعی و ارتباطات میان فردی واقعی. در عالم واقع که ماشین ها و آدم ها و خیابان ها و کوچه ها و پرندگان و ... حضور دارند. در عالمی که بچه ها پدر و مادر و خواهر و برادر دارند ولی آن ها را نمی بینند. هستند ولی نیستند. در عالمی که مغازه و مسجد و نانوایی و بقالی و بازار و ... تبدیل شده اند به خرید های اینترنتی و هیئت مجازی و ...

پدر و مادر دائم در فکر این هستند که فرزند آنان چرا با آنان ارتباط صحیحی ندارد؟ چرا به حرف های آنان وقعی نمی نهد؟ و چراهایی از این دست که دانی و دانم و...

 

نکته من این است که چرا ما مربیان تربیتی به جای اینکه بچه ها را سوق دهیم به سمت فضاهای اجتماعی واقعی به سمت مسجد، هیئت، پایگاه بسیج، زمین فوتبال و... باز هم تئوری سازی بازی در پازلی که خود بچه ها برای ما چیده اند را انجام دهیم؟

چرا نباید به سمت احیاء پایگاه های سنتی مانند مسجد و جمع های قرآنی و روضه های هفتگی خانگی حرکت کنیم؟ چرا نباید ارتباطات مجازی را کم کنیم؟

می دانی !

در تمام مدتی که مقاله ات را می خواندم در این فکر بودم که اگر کسی نخواهد و یا نتواند و یا به هر علتی از نعمت این پاتوق سایبری محروم باشد تکلیفش چیست؟

یکی از مهمترین سیاست های تربیتی در قبال رفتار رسانه ای دانش آموزان کمرنگ کردن ارتباطات مجازی است ....به ای نحو کان.

 

اما به کلی باید گفت و باید اعتراف کنم با این وجود و با وضع موجود به قول خود شما چاره ای نداریم جز آنکه در این وضع موجود ما هم مدلی را ارائه دهیم و در قالب این مدل سیاست های تربیتی و آموزشی خود را جلو ببریم.

مثلا احتمالا از طریق پاتوق بچه ها را مسجدی کنیم!!! مثلا ...

 

برای این وضعیت بحرانی این مقاله مانند درّی بود در بیایان. بسیار عالی و بسیار موشکافانه مسائل مرتبط با این موضوع را احصاء و تقسیم بندی کرده بود که از این حیث قابل تحسین است.

 

در نهایت باز هم به حرف ابتدایی خود باز میگردم که اگر قرار بود ما روش اندیشیدن در مورد این موضوع خاص را به مخاطب بگوییم محوری مشخص به نام تربیت توحیدی را اصل قرار میدادیم و بر مبنای آن روش خود را منتقل می کردیم...

 

محوری که در سراسر مقاله کمرنگ است...

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۲۶
سیدعلی

نظرات  (۳)

۲۶ آذر ۹۳ ، ۰۸:۴۶ حسین غفاری
سلام
از توجه و نقد شما سپاسگزارم.
به نکته‌های بسیار خوبی اشاره کردید که حتماً اگر قرار شد ادامه ای بر این مقاله بنویسم حتماً ان ها را مد نظر قرار خواهم داد.

اما در اینجا باید اشاره کنم که هدف اصلی من از نگارش این مقاله فتح بابی برای گفتگو درباره ی پاتوق های سایبری بود و طرح سوالات انبوه و بی جواب صرفاً برای نشان دادن ابعاد مغفول این پدیده به معلمان و مربیان بوده است.
البته که باید برای پاسخ به این حجم از ابهامات کتابی نوشت. وقت آن است که دستی از غیب برون آید و کاری بکند...
۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۰:۲۹ محمد امین
سلام
در مورد قسمت نهایی مطلب، مسئله این است که دانش آموزان ما منتظر نیستند که ما به جهتی سوق شان دهیم. الان وضعیت این طور است که در اوج کاهش ارتباط با خانواده، کاهش تماس و وابستگی به نهادهای موازی تربیتی و یافتن فضایی کم هزینه برای نمایش استقلال و توانایی، بچه ها در فضای مجازی حضور دارند. در این شرایط، قبل از سوق دادن باید گزاره هایی به آنان داده شود که بدانند غیر از فضای مجازی فضاهای دیگری هم هست که می توانند در آن زندگی کنند!
برای انتقال این مفاهیم اولیه، وقتی ارتباط کمرنگی بین بچه ها و خانواده و بچه ها و مدرسه وجود دارد، این که ما به فضای مجازی وارد شویم و مفاهیم مورد نیاز را به آنان برسانیم، جزو معدود راه هاست.
بچه ها در حال زندگی در این پاتوق ها هستند و اگر بخواهیم منتظر شویم تا کنده شوند و بیایند به پاتوق های سنتی ما تا حرف مان را بشنوند، بعید به نظر می رد.
پاسخ:

سلام بر پیامبر تمام وقت؛

قبل از هر چیز این را بگویم که بنده هیچ گاه مانند شما ارتباطم با فضای بچه ها و دانش آموزان نبوده و احتمالا نخواهد شد! برای همین سخن شما در این باب قطعا صائب از نظر قاصر بنده است.

اما جسارتا

1. شما فرمودید: "در این شرایط، قبل از سوق دادن باید گزاره هایی به آنان داده شود که بدانند غیر از فضای مجازی فضاهای دیگری هم هست که می توانند در آن زندگی کنند!" این گزاره ها قرار است در پاتوق های سایبری انجام شود؟ یعنی قرار است در پاتوق های سایبری به بچه ها گفته شود که غیر از فضاهای مجازی فضاهای دیگری هم هست که... خب این را می شود در اردو و کارگاه و کلاس هم انتقال داد.

2. در ادامه فرمودید: "این که ما به فضای مجازی وارد شویم و مفاهیم مورد نیاز را به آنان برسانیم، جزو معدود راه هاست." می توانم بپرسم چرا؟! این یک فرض است. اگر در واقع این فرض اثبات شده باشد من میگم سلمنا.

3.  باز فرمودید: "اگر بخواهیم منتظر شویم تا کنده شوند و بیایند به پاتوق های سنتی ما تا حرف مان را بشنوند، بعید به نظر می رد." من هیچ کجای مطلبم این را نگفتم که ما منتظر بمانیم. از قضا بالعکس تمام حرف من این است که معلم باید به صورت فعالانه وارد شود. این ورود فعلانه هم باید علاوه بر فضای مجازی محیط های دیگر را پوشش دهد. شاید یک معلم با یک لبخند و برخورد خود به اندازه ساعت ها حرف و نصیحت به دانش آموز بگوید.

4. از دقت نظر شما سپاسگذارم باز هم این نکته را متذکر شوم که بنده در برابر معلمان عزیز و محترم هیچ ادعایی ندارم صرفا میتوانم نظر بدهم ...!

...

۲۶ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۹ محمد امین
سلام
در تکمیل نظر قبلی باید عرض کنم که الان بچه ها اکثر مطالبی که یاد می گیرند از فضای مجازی است. در اردوها و کارگاه ها و ... هم تأثیر معلمان کمرنگ تر از قبل شده است و معمولا جمع های بدون معلم شکل می گیرد.
از این رو اگر معلم در فضای مجازی شروع به کار نکند، خارج از گود است و طبیعی است که از دور داد زدن نفوذ کمی دارد.
اما اگر از فضای مجازی رفاقت معلم و شاگرد شکل بگیرد، می توان به مرور در فضای واقعی ادامه اش داد.
مثال بی ربطش شیوع موبایل گرایی در مهمانی هاست. الان در مهمانی ها کم کم طوری می شود که هر کس سرش گرم گوشی خودش است و بحث ها حول موبایل شکل می گیرد و اگر کسی مثل بزرگ فامیل، موبایلی نباشد، ناظر ناآگاهی است که بازی اش نمی دهند. اما اگر با چند کلیپ و مطلب در بحث شرکت کند، می تواند ظرافت به خرج دهد و کلیپی را بهانه کند و بحث را به واقعیات و صحبت رو در رو بکشد و فضای گفتگو را جایگزین سکوت مرگبار اما پر از رد و بدل اطلاعات بلوتوثی کند.
معلم امروز هم همین جاست که از جمع بیرون می ماند. وقتی در جمع های مجازی بچه ها نباشد، تکه کلام های بچه ها را نمی فهمد که با ایشان بخندد، نمی داند موضوع روز و مورد علاقه بچه ها چیست که اگر در موردش صحبت کند بچه ها دورش را می گیرند، جمع گردان ها و محور های نامرئی جمع را نمی شناسد، نمی فهمد کی تحویلش می گیرند و کی دارند دستش می اندازند و ...
هر صحبتی یک سر نخ و موضوع مشترک می خواهد که صحبت با ان آغاز شود و معلم فضای واقعی، مشترکات کمی با دانش آموز فضای مجازی دارد. دانش آموزان امروز، لذتی از نصیحت های کسی که مشکلات زندگی شان در فضای مجازی را نمی شناسد و راهکاری برای حل مشکلات شان ندارد نمی برند. اما اگر معلم بتواند مشکلی از مشکلات فضای مجازی آنان را حل کند، (حتی اگر این رفع مشکل، در حد راهنمایی در نصب برنامه ای باشد!) لطفش را فراموش نمی کنند و او را یار و در کنار خود می بینند. اگر هم نصیحتی از او بشنوند، دیگر فرد بی سواد بی اطلاع از شرایط زندگی شان نیست.
خلاصه اینکه این بحث را باید با زندگی واقعی و تغییرات پر سرعت دانش آموزان تطبیق دهیم تا ملموس شود. این بحث اصلا روی کاغد و مجله به جایی نمی رسد و باید همزمان در مدارس مطالعه شود.
ببخشید پر حرفی کردم وسط بحث علمی بزرگواران
پاسخ:
سلام مجدد
پس بازگشتیم به همون مطلبی که در یادداشت عرض شد یعنی استفاده از پاتوق های سایبری برای جذب بچه ها در محیط های دیگر.
ولی توجه به این نکته را بسیار ضرروی می دانم که پاتوق سایبری نباید اصل واقع شود و اینکه فلسفه وجودی آن برای معلمان، داش آموزان و والدین به خوبی تبیین شود.
با جمله آخرتان هم که فرمودید بجث روی کاغذ و مجله بی فایده است و باید در مدارس مطالعه شود هم بسیار موافقم ولی چه کنیم.... بضاعت فعلی ما همین نظرپراکنی در این محیط است. 
باز هم از حسن توجه تون سپاسگذارم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی